محل تبلیغات شما
خانواده ی گیر پولی رفته بودن مترو بعد یک مردی امد و گفت اه اه سرفه کرد . خانواده ی گیر پولی ها تا انجایی که می توانستند از ان مرد دور شدند یک نفر دیگه پشت ان قرار گرفت و گفت اه اه انم سرفه کرد خانواده ی گیر پولی ها چون عاقل بودن از مترو رفتن بیرون یک نفر توی خیابون گفت به خانواده ی گیر پولی ها که ولم کن خانواده ی گیر پولی ها گفتن سلام اقای محترم چیرو ول کنیم لطفا به ما بگید اقا گفت پسرتون من را گرفته بچه تون من را گرفته لطفا به ان بگید من را ول کنه گیرپول

داستان گیرپولی ها --- این داستان مترو--- نویسنده کوروش تفاهمی

خانواده ,ها ,پولی ,گیر ,ی ,اه ,گیر پولی ,ی گیر ,خانواده ی ,پولی ها ,من را

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

مثل آزادی یک شاپرک تازه نفس